روز از نیمه گذشته است. روی صندلی کنار عطاری نشسته ام تا سیدعباس عطار به آخرین نفرات هم مشاوره بدهد. با صبر و حوصله به صحبتهای همه گوش میکند. بعد هم توضیحاتش را چندین وچندبار تکرار میکند. پس از مشاوره، نوه یا پسرش که از کودکی کنار دست خودش عطار شده اند، داروی تجویزی را آماده میکنند و به دست مشتری میدهند.
سید عباس طباطبایی هفتاد ساله شاگرد قدیمی حاج ملا علی عطار و پسرش احمد طیرانی بوده است. سال ۵۷ مغازه خودش را در شهرک شهید رجایی به راه انداخت و خیلی زود بین مردم محبوب شد. او مدتی هم رئیس صنف طبیبان گیاهان دارویی مشهد بوده است.
داستان طبابت سید عباس به داستان اجدادش گره خورده است. نسل به نسل پدران و پسران در خانواده آنها به همین راه میرفتند. پدر او، اما تصمیم گرفت مسیری متفاوت را در پیش بگیرد. سید علی اکبر طباطبایی از تربت جام به تهران مهاجرت کرد و در دانشگاه نظامی عباس آباد تهران مشغول به تحصیل و بعد هم در ارتش استخدام شد.
سید عباس و چهار خواهر و برادر دیگرش همه زاده تهران هستند. مدتی بعد پدر از ارتش استعفا داد، دست خانواده اش را گرفت و به مشهد برگشت. در همین محله ساکن شدند و جایی در همین حوالی مشغول دامداری شد.
یک روز که سید علی اکبر، مسیر قلعه ساختمان تا حرم را پای پیاده در پیش گرفته بود، در میانه راه، چشمش به مغازه حاج ملا علی عطار افتاد؛ وارد دکان شد و داستان زندگی اش را برای حاج علی تعریف کرد. اینکه اجداد او همه عطار بوده اند و او هم حالا دلش میخواهد پسرش، سیدعباس، همین راه را ادامه بدهد و پشتش را بگیرد. روز بعد هم دست سید عباس نوجوان را گرفت و به این مغازه برد.
سال ۱۳۵۲ سیدعباس وارد مغازه حاج ملا علی عطار معروف میشود. حاج ملا علی آن زمان سن و سال زیادی داشته و پسر او، سیداحمد طیرانی، بیشتر مسئولیتها را عهده دار بوده است. سید عباس خیلی زود شیفته حال و هوای دکان عطاری میشود.
خودش تعریف میکند: آن جعبههای چوبی که داخلش ادویه میریختیم، کیسههای کاغذی کوچک و... همه این جزئیات در آن سن و سال برایم جالب و جدید بود. حتی اصطلاحاتی که به کار میبردند، برایم تازه بود. آن زمانها ترازوهای دقیق امروزی در کار نبود.
وقتی پشت ترازوی قدیمی میایستادم تا سفارش را وزن کنم، مشتری میگفت «سلام دار بکش!» من نمیدانستم منظور مشتری چیست. آقای طیرانی برایم توضیح میداد که یعنی سفارش تا جایی که جا دارد، سنگین باشد و دستم نلرزد!
سید عباس حالا خاطرات بسیاری از حاج ملا علی عطار و پسرش در ذهنش دارد و علم و اطلاعات امروزش را مدیون آنها میداند؛ «چندسالی که در آن دکان شاگردی کردم، احترام به مراجعه کننده را یاد گرفتم. او به من میگفت ما فقط واسطه ایم؛ امام رضا (ع) به اذن الهی شفای این بیمارها را میدهد.»
سال ۱۳۵۷ سید عباس تصمیم گرفت دکان خودش را داشته باشد. در پایین خیابان رو به روی مدرسه سید جمال در همان مکان کنونی عطاری اش را تأسیس کرد؛ «آن زمان اینجا دکان عطاری و طب سنتی نداشت؛ قبل از من فقط حاج آقای توکلی نامی اینجا بود. بعد از چند سال، اما عطارها بیشتر شدند.»
سید عباس طباطبایی برای شروع طبابتش به تجربههای پیشینی که کسب کرده بود، بسنده کرد. مدتی بعد هم شروع به مطالعه کتب قدیمی طب سنتی کرد. یکی از منابع سید عباس برای تجویز هایش خود مردم هستند؛ پیرزنها و پیرمردهای قدیمی که به او مراجعه میکنند.
او از کنار حرفها و تجربههای این آدمها ساده نمیگذرد؛ مثلا روزی پیرزنی برای پا دردش به عطاری اش آ مده و او هم پماد و دارویی برایش تجویز کرده بود، اما حین معاینه، سید عباس از داروهایی که مادر پیرزن برای دل درد به او میداده است، پرسیده بود. اغلب این داروها را یک جایی برای خودش یادداشت میکند، بعد ترکیباتش را بررسی کرده و در تجویزاتش به کار میبرد. به قول او اینها همه گنجینه است و نباید ساده از کنارش گذشت.
سال ۱۳۶۳ صنف اتحادیه خوار بار و گیاهان دارویی، عطارهای قدیمی را دور هم جمع کرد و به مدت شش سال دورههای آموزشی برای آنها برگزار کرد. در پایان آن دورهها هم این عطارها مجوز مشاوره و تجویز دارو برای بیماران را گرفتند.
سال ۱۳۸۰ صنف خوار بار از گیاهان دارویی جدا و اتحادیهای مجزا برای این گروه تشکیل شد.
سید عباس طباطبایی حالا یکی از اعضای رسمی این اتحادیه است. این اقدام خوب باعث شد که نظارت بر کار عطارها دقیقتر باشد؛ «عطارهای جدیدی وارد گود شدند که برای سود بیشتر، داروها و قرصهای شیمیایی را هم قاطی اجناسشان فروختند، در صورتی که مرام و مسلک عطارهای قدیمی این طور نبود.
طبیبان گذشته، سود معنوی کارشان را در نظر میگرفتند و به مادیات چشم نداشتند. خودشان را واسطه میدانستند برای شفای بیمار. گرچه بسیاری از عطارهای جدید هم با سواد و دانش در پی کسب تجربه اند تا حال مردم را خوب کنند.»
در دوره جوانی به کوههای اطراف مشهد و روستاهای مختلف میرفته و گیاهان دارویی را پیدا میکرده است، اما بعدها به گونهای دیگر این داروهای گیاهی را تهیه میکرد. میگوید: حالا چند تولیدکننده و جمع کننده داروهای گیاهی، گیاهان مورد نیازم و داروهای گیاهی را جمع آوری، خشک و بسته بندی میکنند و برایم میآورند. انواع بیماران هم نزد او برای دوا و درمان دردشان آمده اند، از آلزایمر گرفته تا وبا و پادرد و سردرد، اما خاطرات شیرینی از درمان ناباروری برخی زوجین میگوید که به ثمر نشسته است؛ «زن و شوهرهای جوانی به ما مراجعه میکنند که درکنار آمد و شدهای متعدد به پزشک، طب سنتی را هم امتحان میکنند تا بهتر نتیجه بگیرند. خیلی وقتها زوجین نابارور صاحب فرزند شده اند و این اتفاق برایم بسیار شیرین و لذت بخش است.»
* این گزارش دوشنبه، ۱۳ آذر ۱۴۰۲ در شماره ۵۵۷ شهرآرامحله منطقه ۵ و ۶ چاپ شده است.